میلاد با ســـعادت منجـــی عالــم بشریتــــ، امام مـــهدی (عـج) ســـفینه ی نجـــات و امید حیات، بر عــاشقانش مبارکـــــــــ




پدیده ی امام زمان گرفتگی


امـــا ...


خورشیدگرفتگی یا کُسوف (نام قدیمی‌تر خورگیر و خورگرفت ) وقتی رخ می‌دهد که سایه ی ماه بر بخشی از زمین بیفتد و در نتیجه از دید قسمت‌هایی از کرهٔ زمین، قرص ماه روی قسمتی از قرص خورشید را بپوشاند. و پدیده ی ماه گرفتگی یا خسوف بر عکس این پدیده است.




این پدیده ها هنگامی رخ می‌دهد که زمین و ماه و خورشید به ترتیب در یک خط راست قرار بگیرند.


ماه گرفتگی


خورشید گرفتگی


توجه!!! (دو تصویر مشاهده شده در بالا توسط اینجانب در آزمایشگاه فیزیک دانشگاه فرهنگیان بنت الهدی صدر رشت گرفته شده است.)



خورشیدگرفتگی ۲۰ مرداد ۱۳۷۸ (۱۱ اوت ۱۹۹۹م) بعنوان آخرین خورشیدگرفتگی کامل در قرن بیستم میلادی بود. منطقهٔ خورگرفت کامل، ناحیهٔ سیاه بسیار کوچکی که در مرکز خورشیدگرفتگی جزیی در تصویر مشخص است از ایران نیز می‌گذرد.


در ادامه مطالب با موضوع زیر در خدمتیم

بررسی علمی ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی




بررسی علمی ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی


 گرفت‌های ماه و خورشید از بدو تمدن بشری همیشه زیبا و جذاب به شمار نیامده است و چون این پدیده با اوضاع طبیعی این دو جرم مهم آسمان زمین منافات داشته، لذا آن را شوم می‌پنداشتند. ولی اکنون این پدیده فرصت زیبایی است تا انسان‌ها را با این طبیعت فرموش شده آشتی دهد.

نوشتن پیش‌گزارش کار مرسومی است که در جامعة نجوم آماتوری برای رد و بدل کردن یک‌سری اطلاعات پیش‌رصدی ارزشمند انجام می‌شود. در گرفت‌های ماه و خورشید نیز وضعیت به همین منوال است و اگر دقت کنید بولتن‌های مفصلی در دنیا برای آن تهیه می‌شود.

 


 

کسوف و خسوف چگونه رخ می‌دهد؟

همان‌طور که می‌دانید اجسام اطراف ما دو حالت دارند. یا منیر هستنید و از خود نور ساطح می‌کنند و یا غیرمنیر هستند و نور اجسام منیر اطراف خود را منعکس می‌کنند و از طریق نور آن‌ها سایه تولید می‌کنند. در فضای منظومة شمسی، خورشید پرتو افشانی می‌کند و اجسام کدری مانند ماه و زمین نور آن را باز تابش می‌کنند و در خلاف جهت تابش آن سایه نیز تولید می‌کنند. زمین در مداری بیضی شکل به دور خورشید می‌گردد که از دید ناظرین بر روی سطح آن به نظر خورشید در حال چرخش است؛ این مدار در اصطلاح دایرة‌البروج (دایره انقلاب خورشیدی) نام دارد. ماه نیز در مداری بیضی شکل به دور زمین می‌گردد. حال در این صورت اگر ماه از فضای بین خورشید و زمین عبور کند سایه ماه بر زمین می‌افتد و کسوف روی می‌دهد و اگر زمین در بین ماه و خورشید قرار گیرد سایه زمین بر ماه می‌افتد و شاهد یک خسوف خواهیم بود. اما فاصلة زمین از خورشید آن‌قدر کم است که ما ابعاد خورشید را می‌توانیم تشخیص دهیم. لذا علاوه بر سایه، نیم‌سایه نیز در اطراف ماه و زمین به‌وجود می‌آید.

 

  چرا در هر ماه شاهد گرفت نیستیم؟

صفحة مداری ماه و زمین منطبق بر هم نیستند و به اندازه‌ی 2/5 درجه با یکدیگر فاصله دارند. پس این دو صفحه در  دو نقطه همدیگر را قطع می‌کنند که در اصطلاح به گره‌های صعودی (زمانی که ماه در حال رفتن از جنوب دایرة‌البروج به شمال آن است) و نزولی (زمانی که ماه در حال رفتن از شمال دایرة‌البروج به جنوب آن است) مشهورند. در واقع اگر یکی از گره‌ها در میان زمین و خورشید و ماه نیز همزمان در پایان ماه قمری باشد، شاهد یک کسوف خواهیم بود. و همزمان اگر ماه در حالت بدر باشد در گرة مقابل شاهد یک خسوف خواهیم بود. قطر زاویه‌ای ماه و خورشید در آسمان 5/0 درجه قوسی است و حال اگر صفحة مداری ماه بر صفحة مداری زمین منطبق بود یا زاویه‌ای کمتر از نیم‌درجه داشت، آنگاه ما هر ماه شاهد یک خسوف در وسط و یک کسوف در پایان ماه قمری بودیم.

 ولی این گره‌ها به دلیل حرکت زمین به دور خورشید جای ثابتی در آسمان ندارند. در واقع ماه زمانی‌که در مدت 21222/27 (ماه گره‌ای) یک دور کامل به گرد مدار خود می‌چرخد، در این مدت خورشید در آسمان زمین تقریباً به اندازه‌ی 30 درجه جابه‌جا شده است و ماه ناچار است که دو روز دیگر وقت صرف کند تا به خورشید برسد که این مدت به طور متوسط برابر 53056/29 (ماه هلالی) است. با توجه به این مسأله، گره‌های ماه از دید ناظرین بر روی زمین حرکت قهقرایی (پس‌رونده) پیدا می‌کنند و این گره‌ها هر ماه حدود 30 درجه در آسمان به سمت غرب حرکت می‌کنند. به وضوح مشخص است که در عرض گذشت شش ماه گره‌ها دوباره در امتداد زمین و خورشید قرار می‌گیرند و تنها کافی است که ماه در نزدیگی یکی از گره‌ها باشد تا حداقل یک کسوف و یک خسوف را شاهد باشیم.

  

 این نظم در رخ دادن گرفتگی باعث به وجود‌آمدن دوره‌های منظمی در تکرار گرفتها می‌شود. این دوره‌ها ممکن است کوتاه و یا طولانی باشد. دوره‌های کوتاه مدت عبارتند از 1- دورة رشته‌ای و 2- دورة 47 ماه قمری. و دوره‌های بلند مدت عبارتند از: 1- دورة ساروس (Saros) و 2- دورة اینکس (Inex). این دوره‌ها از نظم کوتاه و طولانی حاصل از حرکت گره‌ها ایجاد می‌شود. حال بهتر است که با تعدادی از این دوره‌ها آشنا شویم.

دوره‌ی کوتاه مدت رشته‌ای

این دوره را در واقع زیر مجموعة دروه‌های ساروس و اینکس می‌نامند. این مجموعه نظمی جالب دارد که هر شش ماه قمری تکرار می شود. در واقع این مجموعه کوتاه‌ترین دوره را برای تکرار گرفتگی بیان می‌کند. (5 Inex-8 Saros=6)

روز 8794365/176=5/6×212221/27

روز 183534/177=6×530589/29

روز 304/0= 8794365/176- 183534/177

درجه 022/4=212/27÷360×304/0

برای مثال در خورشید‌گرفتگی هر رشته‌ی این مجموعه با یک کسوف جزئی در یکی از قطبین زمین آغاز می‌شود و کسوف بعدی در گرة مخالف و در سوی دیگر قطبین زمین کار را ادامه می‌دهد و هر یک از این دو گره رفته رفته به استوا نزدیکتر شده و پس از عبور از استوا در سوی مخالف قطبین زمین به پایان می‌رسد. چون در هر گرفت، گره به مقدار 022/4 درجه به سمت شرق حرکت می‌کند پس دیری نمی‌پاید که با حدود 8 تا 9 گرفت، رشته به سرعت تمام می‌شود و چون حرکت گره جلورونده است پس نزدیک به اتمام یا بعد از اتمام رشته، دورة بعدی یک ماه زودتر آغاز می‌شود که در تقویم قمری به طور واضح مشهود است. در این جابه‌جایی رشته، ممکن است باعث شود که در عرض یک ماه دو گرفت داشته باشیم و در واقع چون جایه‌جایی شش ماه بعد در گره مخالف رخ می‌دهد پس ممکن است در یک سال قمری چهار کسوف یا خسوف رخ دهد. در هر رشته، معمولاَ ابتدا با چند کسوف غیر مرکزی (جزئی و نیمسایه‌ای) آغاز می‌شود و سپس رشته به طرف کسوف‌های مرکزی (کلی و حلقوی) پیش می‌رود و سپس رشته با چند کسوف غیر مرکزی پایان می‌یابد. حتی اگر در آغاز و پایان رشته شاهد کسوف مرکزی باشیم آن کسوف در قطبین زمین رخ می‌دهد. در جدول زیر حرکت رشته‌ای را در دوره‌های ساروسی مشاهده می‌کنید.

ساروس‌های پیر در بالا، ساروس‌های میان‌سال در وسط و ساروس‌های جوان در پایین جدول قرار دارند. جال‌است بدانید که با گذشت 5 رشته یک دورة ساروس تکرار می‌شود.

  

دوره‌ی بلند‌مدت ساروس: در دوره‌ی ساروس بعد از سپری شدن 223 ماه قمری و 242 ماه گره‌ای، گره‌ی صعودی و نزولی تقریباً در مکان سابق خود در فضا قرار می‌گیرند.

روز 357/6585=242×212221/27

روز 321/6585=223×530589/29

روز 036/0= 322/6585- 357/6585

درجه 478/0=212/27÷360×035/0

در واقع در یک دوره‌ی ساروسی که 03/18 سال شمسی (تقریباً 18 سال و 10 یا 11 روز و 8 ساعت) طول می‌کشد، خط گره به دلیل پیشی گرفتن ماه گره‌ای از ماه هلالی با اختلاف 478/0 درجه به سمت شرق جابه‌جا می‌شود و با اختلاف 8 ساعت، باعث جابه‌جایی 120 درجه‌ای مسیر گرفت به سمت غرب بر روی زمین می‌شود. در یک دوره‌ی ساروسی مربوط به کسوف، اگر ماه در گره‌ی صعودی باشد کسوف از قطب جنوب زمین با چند کسوف جزئی کار خود را آغاز می‌کند و بعد از گذشت 69 تا 83 گرفت در قطب شمال زمین کار خود را به پایان می‌رساند و متعاقباً در گره‌ی نزولی برعکس این حالت رخ می‌دهد و با این حساب هر دوره ساروسی تقریباً عمری بین 1200 تا 1500 سال دارد. برای نمونه در تصویر زیر دوره‌ی ساروس 139 (کسوف 09 فروردین 1385 از این چرخه است) را مشاهد می‌کنید که گرفت‌های مرکزی آن، چگونه طی 1262سال کره‌ی خاکی ما را در می‌نوردد.

 

دوره‌ی بلند‌مدت اینکس: این دوره در قبال دوره‌ی ساروس از شهرت بسیار پایین اما از دقت بیشتری برخوردار است و توسط «ون دنبرگ» کشف شده است و برتری آن این است که هر دو گره‌ی صعودی و نزولی را پوشش می‌دهد. این دوره بعد از سپری شدن 358 ماه قمری و 5/388 ماه گره‌ای یکی در میان در دو گره‌ی متفاوت روی می‌دهد.

روز 948/10571=5/388×212221/27

روز 951/10571=358×530589/29

روز 003/0= 948/10571- 951/10571

درجه 040/0=212/27÷360×003/0

در واقع بر عکس دوره‌ی ساروس هر کسوف در این رشته به اندازه‌ی 040/0 به سمت شرق جابه‌جا می‌شود (حالت پیش‌رونده). این مقدار برابر 945/28 سال شمسی (28 سال و 344 روز و تقریباً 23 ساعت) است. در یک دوره‌ی اینکس کسوف‌ها دقیقاً یکی در میان در دو قطب مخالف زمین تکرار می‌شوند. در واقع این مجموعه از ابتدا از قطبین زمین با حدود 140 کسوف جزئی آغاز می‌شود و پس از حرکت به سمت استوا و مرکزی شدن کسوف، در حدود 250 کسوف به سمت استوا روی می‌دهد و پس از آن، مجموعه با 250 کسوف مرکزی دیگر دوباره به سمت قطبین بر می‌گردد و سپس دوباره به سمت استوا تغییر مسیر داده و با 140 کسوف جزئی به پایان می‌رسد. به دلیل حرکت بسیار آهستة گره‌های این چرخه (040/0 درجه) در هر دوره، تناوب فوق به قدری وسیع است که می‌تواند بسیاری از دوره‌های ساروسی را در خود جای دهد. در مجموع دوره‌ی اینکس می‌تواند حاوی 780 کسوف باشد که عمری بالغ بر 23 هزار سال خواهد داشت! در جدول زیر که توسط «ون دنبرگ» تهیه شده در ستون‌های عمودی دوره‌های ساروس و در ستون‌های افقی دوره‌های اینکس قرار دارد. با دو خط وصل شده نیز می‌توانید دورة رشته‌ای را در این جدول بیابید.

  

 «ون دنبرگ» در تحقیقات خود متوجه شد که به طور متوسط ابتدای هر دوره‌ی اینکس (هر 29 سال یک‌بار) یک ساروس جدید شکل می‌گیرد.

 

دورة رشته‌ای در گرفت‌های ماه به چه شکل است؟

در یک دوره‌ی رشته‌ای، نظم حاصل از روی‌داد خسوف در هر 6 ماه قمری ملاک قرار می‌گیرد. در این دوره به دلیل حرکت قهقرایی (بازگشتی) گره‌های ماه بر روی دایرة‌ابروج که دلیل آن فاصله‌ی به وجود آمده در ماه گره‌ای و ماه قمری که معادل 30 درجه در هر ماه است، شرایط روی‌داد خسوف هر شش ماه فراهم می‌شود.  لذا هر شش ماه باید انتظار روی‌داد یک خسوف را داشته باشیم. ولی این چرخش دقیق نیست و در هر دوره، گره‌‌های صعودی و نزولی بر روی نیمسایه و سایه‌ی زمین حرکتی پیش‌رونده دارند. یک رشته زمانی آغاز می‌شود که گره‌ی ماه  در ابتدای رشته باشد و معمولاً آغاز رشته اغلب  با یک خسوف نیمسایه‌ای و در مواردی با خسوف جزئی است. سپس هر دو گره وارد مراحل مرکزی خسوف می‌شوند و در مرکز رشته فقط خسوف کلی رخ می‌دهد. در ادامه، گره‌ها به سمت خارج سایه پیش‌روی می‌کنند تا جایی که با رخ‌دادن چند خسوف دیگر که اکثر آن‌ها جزئی و نیمسایه‌ای هستند رشته پایان می‌یابد و دو گره ماه قبل وارد میدان می‌شوند و رشته‌ی جدید کار خود را آغاز می‌کند. در واقع دلیل عقب‌گرد خسوف‌ها در تقویم قمری را به همین علت شاهد هستیم. با این حساب در یک رشته‌ی‌ ماه‌گرفتگی، حداقل 8 و حداکثر 9 خسوف رخ می‌دهد.

 علی‌رغم تصور ما در خسوف نیز مانند کسوف طی یکسال شاهد حداقل 2 و حداکثر 5 خسوف هستیم. آخرین باری که 5 خسوف در یکسال روی داده است به سال 1879 میلادی باز می‌گردد و در این سال 4 خسوف نیمسایه‌ای به همراه یک خسوف جزئی مهمان آسمان شب بوده است. چنین اتفاقی تا قرن بیست و دوم و سال 2132 میلادی تکرار نخواهد شد. آخرین باری که 4 خسوف رخ داده است به سال 1991 میلادی باز می‌گردد و تا سال 2020 میلادی نیز شاهد چنین رویدادی نخواهیم بود.

در جدول رشته‌ای، مرکز رشته با رنگ زرد مشخص شده است. در مرکز رشته همواره خسوف کلی روی می‌دهد و نکتة قابل توجه در خسوف‌های بلند مدت، فرد بودن رشته است. مانند خسوف 26 تیر 1379 که طولانی‌ترین خسوف کلی قرن گذشته را به خود اختصاص داد. اگر رشته زوج باشد معمولاً یکی از خسوف‌های دو ردیف، بیشترین مدت خسوف کلی را در رشته به خود اختصاص می‌دهد.

  

دورة ساروسی در گرفت‌های ماه چگونه رخ می‌دهد؟

در بررسی دورهای حاضر ساروس در خسوف به این نتیجه می‌رسیم که چرخه با حداقل 7 و حداکثر 24 خسوف نیمسایه‌ای آغاز می‌شود. اگر قطر نیمسایه به حدی باشد که ماه بتواند به‌طور کامل درون آن قرار گیرد آن‌گاه در نوع نادرتر خسوف نیمسایه‌ای، ماه به‌طور کامل وارد نیمسایه می‌شود. سپس ماه در چرخه‌ی ساروسی رفته رفته به سمت سایه پیش روی می‌کند و تا زمانی که ماه به‌طور کامل وارد سایه نشده، حداقل 6 و حداکثر 23 خسوف جزئی رخ می‌دهد تا خسوف‌های کلی آغاز شود. سپس ماه درون سایه قرار می‌گیرد و بسته به قطر سایه و میزان حرکت گره‌ها در هر دوره‌ی ساروسی، حداقل 11 و حداکثر 29 عدد خسوف کلی رخ می‌دهد. سپس چرخه به سمت خسوف جزئی و خسوف نیمسایه‌ای پیش می‌رود و پایان می‌یابد. تعداد خسوف در یک چرخه‌ی ساروسی بین 71 تا 84 عدد است و عمر چرخه نیز بین حداقل 11/1262 سال و حداکثر 5/1496سال به طول می‌انجامد. اما به راستی کدامیک از انواع خسوف‌ها نادرتر رخ می‌دهد. در بررسی انجام شده بر روی 5 هزار سال ماه گرفتگی به این نتیجه می‌رسیم که علی‌رغم تصورات ما خسوف کلی با 87/28 درصد کمترین رخداد و خسوف نیمسایه‌ای با 59/36 درصد بیشترین رخداد را به خود اختصاص می‌دهد. این تفاوت‌ها چشمگیر نیست و طی قرن‌های مختلف، سهم هر یک از خسوف‌ها اعم از نیمسایه‌ای، جزئی و کلی با یکدیگر متفاوت است. در هر قرن نیز به‌طور متوسط 78/238 خسوف رخ می‌دهد. در قرن حاظر این مقدار 230 عدد (87 نیمسایه‌ای، 58 جزئی و 85 کلی) است که از حد میانگین پایین‌تر است.

 

چند نوع کسوف روی می‌دهد؟

گرفت در سایر سیارات منظومة شمسی که اقماری در اختیار دارند همواره رخ می‌دهد. ولی یا آن‌قدر قرص قمر از خورشید کوچکتر است که نمی‌تواند آن را بپوشاند و یا آن‌قدر بزرگ است که علاوه بر خورشید، جو آن را نیز بپوشانند. اما بر روی زمین همه چیز از یک تصادف جالب و نادر آغاز می‌شود. خورشید در حدود 400 برابر از ماه بزرگتر است و در عین حال 400 برابر از ماه به زمین دورتر. پس از دید ناظرین زمینی قطر ظاهری ماه و خورشید در آسمان هم اندازه به‌نظر می‌رسد.

اما این پایان کار نیست. چون ماه و زمین در مداری بیضی شکل به گرد خورشید می‌گردند و تغییر این فواصل باعث افزایش و کاهش قطر ظاهری ماه و خورشید در آسمان زمین می‌گردند. به جدول زیر دقت کنید.اما این پایان کار نیست. چون ماه و زمین در مداری بیضی شکل به گرد خورشید می‌گردند و تغییر این فواصل باعث افزایش و کاهش قطر ظاهری ماه و خورشید در آسمان زمین می‌گردند. به جدول زیر دقت کنید. 

نسبت قرص خورشید به ماه 691/400= (قطر ماه) 3474× (قطر خورشید) 1392000
اندازه
اوج فاصله‌ی ماه از زمین
اندازه
متوسط فاصله‌ی ماه از زمین
اندازه
حضیض فاصله‌ی ماه از زمین
فاصله‌ی زمین از خورشید
ماه
446/361
406700
414/382
384400
189/402
365500
147000000
دی
593/367
918/388
029/409
149000000
فروردین- مهر
740/373
421/395
869/415
152000000
تیر
 

تیر

همان‌طور که ملاحظه می‌کنید در فواصل مختلفی که ماه از زمین و زمین از خورشید دارد، حالات متفاوتی روی می‌دهد. اگر قطر ماه و خورشید با یکدیگر برابر یا قطر ماه بزرگتر باشد در این صورت کسوف کلی رخ می‌دهد. همان‌طور که در جدول بالا می‌بینید بهترین زمان برای دیدن کسوف کلی زمانی است که ماه  و زمین هر دو در حضیض فاصله‌ی خود قرار داشته باشند. آنگاه کافی است تا کسوف از ناحیه استوا عبور کند تا شاهد 07 دقیقه و 31 ثانیه کسوف کلی باشیم. در کسوف کلی محیط پیرامون ما تاریک می‌شود و گویی شب فرا رسیده است. خورشید فروزان کاملاً تاریک شده و تاج خورشید که در نور مرئی خورشید دیده نمی‌شود بر گرد آن پدیدار می‌گردد. ثانیه‌هایی قبل و بعد از کسوف نیز دانه‌های بیلی که حاصل تابش خورشید از پشت دهانه‌ها و کوه‌های ناهموار ماه است پدیدار می‌گردند و منظره‌ای به یادماندنی به جا می‌گذارند.

 

اگر قرص ماه از خورشید کوچکتر باشد دیگر نمی‌تواند آن را بپوشاند و ناچار است سطح خورشید را طی طریق (ترانزیت) کند که در بهترین حالت حلقه‌ای از خورشید بر گرد ماه می‌ماند. به این شکل از کسوف، حلقوی گویند. اگر زمین در حضیض و ماه در اوج مداری خود باشند، آنگاه حلقه‌ی بسیار کلفتی از خورشید تشکیل می‌شود. در این صورت کسوف حلقوی با بیشینه‌ای معادل 12 دقیقه و 30 ثانیه اتفاق می‌افتد. در کسوف حلقوی بروز هلال نادر خورشید از زیبایی‌های آن محسوب می‌شود.

 

حال اگر قطر ماه و خورشید خیلی نزدیک به هم باشد آن‌گاه این انحنای زمین است که با دور‌شدن و نزدیک شدن سایه ماه به زمین باعث ایجاد یک کسوف مخلوط کلی- حلقوی می‌شود. در این حالت در ابتدا و انتهای مسیر، ماه نمی‌تواند قرص خورشید را بپوشاند و شاهد کسوف حلقوی خواهیم بود. ولی در وسط مسیر قطر ماه کمی بزرگتر شده و ثانیه‌هایی خورشید را در پس خود پنهان می‌کند. در مسیر حلقوی، به دلیل هم‌اندازه بودن سطح ماه و خورشید دانه‌های بیلی به وفور دیده می‌شود. در مسیر کلی نیز به دلیل کوچک بودن مخروط سایه، هوا بسیار روشنتر از کسوف‌های کلی دیگر است و ممکن است به دلیل هم اندازه بودن سطح ماه و خورشید شاهد پدیده‌ی نادر دو حلقه‌ی الماس باشیم.

 

 در واقع کسوف کلی حلقوی در یک چرخه‌ی ساروسی باعث تغییر نوع کسوف در ادامه‌ی دوره می‌شود که بسته به نوع چرخه که فاصلة ماه از زمین در حال کاهش باشد و یا افزایش از حلقوی به کلی و از کلی به حلقوی تغییر می‌یابد.نوع چهارم کسوف‌ها جزئی است. کسوف جزئی در حالتی رخ می‌دهد که مخروط سایه در فضا قرار دارد و تنها نیمسایه است که به زمین می‌رسد. در این حالت تمام مناطق واقع در مسیر کسوف شاهد یک کسوف جزئی هستند و هر چه زمین به مخروط سایه معلق در فضا نزدیک‌تر باشند، درصد پوشیدگی بیشتری از ماه (که در قطبین زمین قرار دارد) را شاهد خواهیم بود. البته نیمسایه ماه در هر سه کسوف قبلی که توضیح داده شد نیز وجود دارد و باعث کسوف جزئی می‌شود و مناطقی که در مخروط سایه قرار ندارند کسوف را به صورت جزئی خواهند دید.

  

چند نوع خسوف روی می‌دهد؟

همان‌طور که در قسمت‌های قبل ذکر شد، پدیده‌ی خسوف یا ماه گرفتگی زمانی رخ می‌دهد که ماه از نیمسایه یا سایه‌ی زمین عبور کند. در این حالت بسته به نوع عبور ماه سه نوع خسوف رخ می‌دهد. اگر قسمت یا تمام ماه وارد نیمسایه زمین شود، خسوف نیمسایه‌ای روی می‌دهد که در این حالت تنها از درخشندگی ماه مقداری کاسته می‌شود. غلظت نیمسایه از خارج به داخل افزایش می‌یابد، لذا هر چه ماه بیشتر وارد نیمسایه شود، مقدار کاسته‌شدن نور ماه (مانند خسوف 24 اسفند 1384) بارزتر خواهد بود.

 

نوع دیگر خسوف، به شکل جزئی روی می‌دهد. در خسوف جزئی، ماه ابتدا وارد نیمسایه شده، ولی قسمتی از ماه وارد سایه‌ی زمین می‌شود. در خسوف جزئی ماه بیشتر از سایر مواقع در لبه‌های سایه‌ی زمین حرکت می‌کند و فرصت بیشتری را برای بررسی مقدار غلظت جو زمین بر روی ماه فراهم می‌آورد.

 

نوع آخر خسوف به صورت کلی روی می‌دهد. در این حالت تمام قرص ماه پس از ورود به نیمسایه به سایه نیز وارد می‌شود. به علت وجود جو در اطراف زمین، انکسار نور قرمز خورشید  در جو زمین در امواج بلند به سطح ماه می‌رسد و باعث روشن‌ و قرمز بودن ماه در حین خسوف کلی می‌شود. ولی ماه در حین چند گرفت کلی رنگ مشابهی ندارد و عواملی همچون میزان غبار موجود در جو و نحوه‌ی عبور ماه از درون سایه و همچنین قرار‌گیری ماه در اوج و حضیض باعث تیره‌تر یا روشن‌تر شدن ماه در حین گرفت کلی می‌شود.

 

  نویسنده  : علی ابراهیمی سراجی


برگرفته از سایت نجوم ایران